جدول جو
جدول جو

معنی دسی خر - جستجوی لغت در جدول جو

دسی خر
آدم زشت و ژولیده، آدم چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست خط
تصویر دست خط
نامه ای که کسی با دست خود نوشته باشد، دست نوشت، چگونگی و کیفیت نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسی متر
تصویر دسی متر
واحد اندازه گیری طول، معادل یک دهم متر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
واحد اندازه گیری جرم، معادل یک دهم گرم
فرهنگ فارسی عمید
(زَ کَ دَ / دِ)
دل خرنده. خرندۀ دل. خریدار دل. طالب دل:
تو دل خر باش تامن جان فروشم
تو ساقی باش تا من باده نوشم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(پُ)
ماه که سی روز تمام است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ گِ)
نسیه بر. که متاعی را به نسیه خرد. که قیمت کالا را بعداً پردازد:
به نسیه میدهدآن را که نسیه خر نبود.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دِ گِ رَ)
یک دهم گرم. عشر گرم
لغت نامه دهخدا
(دِ مِ)
یک دهم متر. عشر متر
لغت نامه دهخدا
(دَ گَ)
مرکّب از: دست + گر، پسوند فاعلی، سازندۀ دست. صانع دست. (از تعلیقات فیه مافیه ص 335) : مؤمن چون خود را فدای حق کند از بلا و خطر و دست و پا چرا اندیشد چون سوی حق می رود دست و پا چه حاجت است. دست و پا برای آن داد تا از او بدین طرف روان شوی لیکن چون به پاگر و دست گر میروی اگر از دست بروی و در پای افتی... چه غم باشد. (فیه مافیه ص 178)
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
ده کوچکی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه شهرستان سنندج. واقع در 24هزارگزی شمال باختری پاوه و کنار راه اتومبیل رو پاوه شهرستان سنندج. واقع در 24هزارگزی شمال باختری پاوه و کنار راه اتومبیل رو پاوه به نوسود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
از دهات کتول استرآباد است. رجوع به ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد چ 1326 هجری شمسی بنگاه ترجمه و نشر کتاب ص 171)
لغت نامه دهخدا
(دَ خِ)
دهی است نیم فرسخ میانۀ شمال و مشرق ده دشت. (از فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری شیراز و کنار راه فرعی شیراز به گشنکان. با 190 تن سکنه. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
یک دهم گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدای خر
تصویر صدای خر
زره (گویش کردی مهاباد) ار ار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسی متر
تصویر دسی متر
یک دهم متر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست آخر
تصویر دست آخر
دست پسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی پر
تصویر سی پر
ماه که سی روز تمام است
فرهنگ لغت هوشیار
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست خط
تصویر دست خط
((~. خَ))
نامه یا نوشته ای که کسی با دست خط نوشته باشد، دست نوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسی گرم
تصویر دسی گرم
((دِ. گِ رَ))
یک دهم گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دسی متر
تصویر دسی متر
((~. مِ))
یک دهم متر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست آخر
تصویر دست آخر
در پایان
فرهنگ واژه فارسی سره
استخوان کتف
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی اهرم
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
استخوان کتف
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای علی آباد کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
تبر کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی
بازیچه
فرهنگ گویش مازندرانی
روی دست، از روی دست، بر روی دست
فرهنگ گویش مازندرانی
درنهایت، سرانجام، بار آخر
فرهنگ گویش مازندرانی
آسیاب دستی بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
بازیچه، ابزار دست، آدم بسیار چاق و بد لباس
فرهنگ گویش مازندرانی